ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari...

22
1 ب س حّ الر م ـ حّ الر ن ی مرحله ی آماده فایل سازی پیاده سازیلیهّح و ویرایش او تصحیکر مآخذ ذ ویرایش دوم تکمیل مآخذ وییش نهای ویرا زندگانی وام حسن شخصیت ام( 1 ) د مقارن با ميامّ ای مجتبيام ام است. کهمه هت را به اینك آن حضر مبار ی شيعيان قدوم جشن مي عالم و شادماني مي گيرندم بزرگوارماد این اّ خودم تول سهمم بهد. من ه کنن و کریم اهل بيت را به محضرام ام زمانفداهحنا اروا ومه هدگان ولدا ی ددان وحي و خان شيفتگانّ نبو ت، بهوص شما خص عزیزاني که دران هستم محضرت، تبریك ميیم و گورم در ضيافت اميدوا خانه یام ام مجتبيمه ه معارف بلند معنویيهمان ی ما م و الهي آن بزرگوار باشيم و بتوانيم ازان کرم و خورهت آن بزرگوار به سخاوبریم.ی فراوان ب های برور مر مجتبیامر امی دوران عم مقاطع زمان به قصد عرضورادت مر ار یدگي آن بزرگوار درمورد زن مي کنيمّ . تولام د ام مجتبي در ماه مبارك رمضان پانزدهم سال سوم هجرت است؛ یعني هنگامي که درن راه طي فضای زما

Upload: others

Post on 28-Nov-2020

12 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

1

ح س ب الر ح ـم الله الر ی ن

سازی فایلی آمادهمرحله

ویرایش نهاییمآخذ و تکمیل ویرایش دوم ذکر مآخذ تصحیح و ویرایش اولیه سازیپیاده

(1) شخصیت امام حسن زندگانی و

ی شيعيان قدوم مبارك آن حضرت را به این همهکه است. امام مجتبي ایام مقارن با ميلاد

کریم وکنند. من هم به سهم خودم تولد این امام بزرگوار گيرند و شادماني مي عالم جشن مي

،تنبو شيفتگان خاندان وحي و ی دلدادگان و همه و ارواحنافداهزمانامام محضررا به بيتاهل

ی خانهاميدوارم در ضيافت گویم و تبریك مي ،محضرتان هستم که در عزیزاني خصوص شمابه

بتوانيم از باشيم و الهي آن بزرگوارو ی ما ميهمان معارف بلند معنوی همه مجتبي امام

های فراوان ببریم. سخاوت آن بزرگوار بهره خوان کرم و

مقاطع زمانی دوران عمر امام مجتبیمروری بر

در مجتبي د امام. تولکنيم مي درمورد زندگي آن بزرگواری ارادت مرورعرض به قصد

فضای زمان راه طي در کههنگاميیعني است؛سال سوم هجرت پانزدهم ماه مبارك رمضان

Page 2: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

2

الحسن ابن و ایشان است فداه ارواحناعصرامام دشعبان که تولی نيمه درست یك ماه بعد از ،يمنک

ویکم بيست دوران امامت آن حضرت در .رسيم ميعلي بن ولادت حسن ؛ به سالروزهستند

آغاز است، اميرالمؤمنين ،بزرگوارشان رمضان سال چهلم هجری که مقارن شهادت پدر

بنابراین است؛ قمریسال پنجاهم هجری صفر وهشتمبيست در شهادت آن بزرگوار شود و مي

است. وهفت سالجمعا چهل این عالم، ان درفشتوق درنگ و ومجتبي حسن امام عمرطول

از سال دهم که پيامبر؛ از است عصر پيامبراکرم وهفت سال درهفت سال از چهل

بزرگوارشان کنار پدر در ،یعني سال چهلم ،آن سي سال بعد از تا ،روند دنيا مي

مسئوليت دار ت ده سال عهدهمد از رحلت اميرالمؤمنين هستند و بعداميرالمؤمنين

آن حضرت مقاطع زماني دوران عمر نظر کوتاه از ی بسيارمرور ع بودند. اینامامت جهان تشي

است.

هایی درمورد شخصیت امام مجتبیروایت

یادداشت "بحارالانوار"کتاب هایي ازروایت ،شخصيت آن بزرگوار با نمن برای آشنایي بيشترما

ما به عظمت این ی معرفت بيشتر زمينه این مطالب، خود اميدواریم. برایتان بخوانمکه م،اهکرد

، لحسين ا بزرگوارشان، اباعبدالله برادر مقایسه با امامي که غالبا در ؛باشد مانامام بزرگوار

شخصيت آن بزرگوار و کند مي گفتگوها کمتر به آن حضرت اختصاص پيدا و هابحث ،مجالس

درمورد قدری بيشتر این مناسبت دارد در جاهمين علت . بهنوعي غربت احاطه کرده است را

؛ که خوانيممي وسوم بحارالانوارچهل جلد احادیث را از .کنيم قشخصيت آن حضرت تعم

آن حضرت در مورد ای هم کهجلسه چند .است زهرایبه زندگي فاطمهقبخشي از آن متعل

Page 3: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

3

به حسنيناین کتاب دیگر اندیم. بخشخو از همين جلد مي کردیم، روایات را گفتگو

ق تعل بعد عاشورا وقایع قبل و و حسين به امام وچهارم چهل جلد کل هالبتاختصاص دارد؛

امام وارد بحث خاص؛ سپس است سوم نکات مشترکي بين حسنينوجلد چهل دردارد.

. داردآن بزرگوار مباحثي درمورد اختصاصي طوربهشود و مي مجتبي

مجتبي د امامتول بر ناظر ،خوانيم مي لين روایتي که اودر بدو تولد: گذاری امام مجتبینام

ی»است. عل ب ن زي د عن عل عن سح ال ن اب اب يه پدر بزرگوار از و علي بن سلسله روایت از زید «ي

لم». است ادسج امامایشان، قال: ت ول مة فا قال حسناط یالت ه ل عل س وقتي «

یا : عرض کردند به اميرالمؤمنين؛ دنيا آوردندبه رامجتبي امامفاطمه

». هناین فرزند ب روی نامي بر! اميرالمؤمنين ل ك ن ت ما فقال الل ول رس ه س ب ق ب «س

از ایشان پيامبر (ی نوهاین سبط ) گذاری برنام درفرمودند: نه؛ من اميرالمؤمنين

الله » م.جوی سبقت نمي ول ر فا فجاءرس رخ صف قةی ر خ ف ه لي آوردند تشریف خدارسول «اءجا

خدمت پيامبر، که زردرنگ بود ،ای سرتاسری یا جامه قنداق و را در نوزاد و این طفل و

صف ر» .آوردند قةی ر خ ف تل فوه ان ك ان لم ا نهي من شما را : آیاندفرمودمبراکرمغپي «اءفقال

رم »؟ نپوشانيد رنگای زرد جامه در را که او نکردم يهث ف قةبي ضاءفلفه ر اواخذخ حضرت سپس «اب

جامه یا باآن حضرت را گرفتند و برمجتبي ماما پيکر از را ی زرد جامهرسول

ی»پوشاندند. پوشش سفيدی ل عل قال ته ث سي به حضرت علي مبراکرمغپي «هل

م» ی؟اهاو نهاد آیا نامي بر فرمودند: فقال ل ك ن ت ه ا س ب قك ب مبرابه پياميرالمؤمنين «س

قفقال»گيرم. نمي سبقتشما از روی او گذاری بر من در نام عرض کردند: ب س ل وماك ن ت

Page 4: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

4

رب ه س جلب و عز بر این فرزندروی گذاری بر نام فرمودند: من هم در پيامبراکرم«

تباركوتعال » گيرم. سبقت نمي وجلپروردگارم عز حالله ئ يلاا ل فاو جب ل و ه ن فاق ر ئ ه ط ب اب نفاه دی حم ل م

لا هن ه الس و ه شد دمتولفرزندی برای پيامبراکرم :دفرمو متعال به جبرئيل وحيخدای «م

مولوداین خاطربه و برسانایشان سلام مرا به برو؛ مبرغپي؛ خدمت بيا پس فروداست.

ق » تهنيت بگو؛ ا و ل وس نل م ن م ون هار ل ب من ن ك م هعل يا اب ن س ب ه ونفسم ار به پيامبر و«

است؛ پس نام موسي رابطه با در ی هارون تو به منزله با رابطه در عرض کن علي

فه» بگذار. هارون را نام فرزند علي فرزند ئ يل نالله بطجب م وجلفهناه رپس جبرئيل ب «عز

». تهنيت گفت وجلطرف خدای عز از آمد و فرود پيامبراکرم الله ا ن قال تعال ث و تبارک

ه اب ن س ب يه ت سم ان ك ر ونيأ م ار استه امرکرد به شما تعاليوخدای تبارك :عرض کرد ایشانبه و«

ه قالوماكا» .این نوزاد بگذاریدروی را بر که نام پسر هارون پرسيد: پيامبراکرم«ناس

ق» چه بود؟ هارون اسم پسر ب ». ربگفت: شجبرئيل «الش یقالل سان برعبری است(.)ش«عرب

»! ی استاین اسم عبر و عربي است اللهرسول فرمود: زبان منمبراکرمغپي ه قالس

فسم ال حسنال حسن ی جبرئيل ترجمهدر حقيقت ) حسن بگذار نام او را کرد عرض جبرئيل 1«اه

این فرزند را پيامبراکرم(؛ پس آنگاه، عرض کرد مبرغبه پي به زبان عربي ر رابش

د است. تول بدو در مجتبي حسن گذاری امام حسن ناميد. این یك روایت درمورد نام

.314 ص ،81 ج الشیعة،وسائل حرعاملی، و 141 ص ،1 ج الشرایع،علل صدوق، و 842 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .1

Page 5: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

5

خاطرات مجتبي حسن در دوران کودکي امام :هایی از دوران کودکی امام مجتبیخاطره

به پيغمبراکرمعنایت ت ونهایت محب که این ماجراها ؛زیبایي دارد بسيار

ر دمبراکرمغکه یکبار پيخاطر دارید؛ را به ماجراحتما این .رساندميرا مجتبي امام

که مجتبي امام .بودند کرده اقتدا ایشان بهمردم هم بودند؛ گذاردن نمازحال مسجد در

و در بزرگوارشان آمدند سراغ جد شدند؛ مسجدوارد ي بودند،وسالکم سن وطفل خردسال

. نشستندحضرت آمدند روی دوش بودند، سجده در مبراکرمغکه پي يحالهمان

سجده را داشتند؛ مجتبي به امامکه نسبتتي محب احترام و به خاطر پيغمبراکرم

شدند؛ خسته پيامبراکرم دوش روی نشستن ازمجتبي امام کردند؛ تا آنقدر طولاني

اصحاب با وقتي هم نماز ازپس .برداشتند سجده سر از الله سولو سپس ر آمدند پائين

طولاني سجده را تا این حدنمازهای جماعت در سابقه نداشت شما پرسيدنداز حضرت ب تعج

وبودند که فرزندم حسن بردوش من نشسته تش این بودفرمودند: عل مبراکرمغپي؛ کنيد

2کردم. طولاني این سجده را ،قائلم به اوتي که نسبتمحب احترام وو او قدر خاطر جلالتهمن ب

عن » .741 ص ،4 ج الاخبار،شرح حیون،ابن و 83 ص ،3 ج مناقب، شهرآشوب،ابن و 893 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .8 سی ن د وا ب ن الله عب

يه اعن شي بة ه ب ن یا ع د ل النب لاا ن وةیص ال حس ل تع ه قم ه ب ع وض ف قاب لالنب ه م مصل وجن ب ل داف ودالاطس ج ت الس ع رف ف

س ن را م ي م ب ذاال قو ن فا س عل ال ح ول كت ف مالله رس ل م ل قاللساف ولياال قو قد الله رس تل سد لات كف ـص ه ه ةذ د امس

ن ت د ك ج س ماهات ن كي وح كا لي م الفقا ـولا ي وحل نل ك ت ف یعل كاناب ن ت ك ن فكر ه ل ا ع ت ا زلح ون ة ف واي د ر دادیب ن الله عب ش

ه ن نالقا ا ـاب ن ذاه لن ت ت ار ن فكر ه حت ل ع ا ا ض ق .حي «اجته

.781 ص ،1 ج الغمة،کشف اربلی، و 348 ص ،7 ج الوسائل،مستدرک نوری،محدث و 444 ص ،34 ج بحار، مجلسی،

د عن » ب ن شدادیب ن الله ع يه ع ب :قا نخرجال ي ل ول اع الله رس دف ح لات ى ا شاء ص ووال ع نالام حه س مح قد فت النب ه ف ع وض ث كب

لا ة ل لص ل دفص ج فس ي ه ران ب لاظ دةت ه ص س اطال قالاهف ت اب رأ فرفع ذاس فا ب ل الص ول ظه ر ع ووالله رس ده ت ساج فرجع

Page 6: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

6

هشت وسيوسيصدی روایتي است، که درصفحه مجتبي های کودکي امام خاطره همچنين از

او .است عاداتابوالس از و "فضائل"کتاب در حدیث .است بحارالانوار آمده کتاب وسومجلدچهل

یا »است: نقل کرده عل ب ن ال حسن الله نكان ول رس ل س مج ض ن يي ع س ب س اب ن و ه امام «و

مجلس در وقتي پيامبرند )شد مي حاضر مجلس پيامبراکرم درمجتبي

و آمدند مي مجتبي امام آموختند؛ تعاليم دین را به مؤمنين مي کردند و صحبت مي

مع » له بودند. که هفت سادرحالي ؛(نشستند مي فيس ه ال وح فظ فيح ه فيأ ت م مادخلفي ل ق یا ك هاماحف ظه لي ا

ی ن دهعل ع ااوجد فيس لتن يل ب ل ما ذ ع عن فقل ها ال حسن ل ك ول ن م ین ا ،مجتبي حسن امام «الت

دادند و به حافظه خود ت گوش ميدق اب ،فرمودند مي هم آنچه را پيامبر ،فرزند هفت ساله

که ی مطالبي همه گشتند و برمي، زهرا فاطمه ،مادرشان ، نزدبه خانه سپسسپردند؛ مي

گاهای که هر گونهبه ؛کردند مي برای مادر بازگوبودند، تعاليم وحي فرموده از مبراکرمغپي

دیدند مي آمدند؛ مي حضرت زهرا نزد و دندش وارد خانه مي اميرالمؤمنين

سؤال ازهر حضرت از ند.فواق است، شده وحي که تازه نازل مطالبي از بر زهرا حضرت

همين الآن درمبراکرمغپياین را که شدید؛ لعکجا مط از شما این مطالب را :کردند مي

.، شنيدمعلي بن حسن، فرزند تو از این را :فرمودند يم زهرا حضرت؟ فرمودند مسجد

الفتخفی » ماف هم اميرالمؤمنين یك روز در خانه مخفي شدند یعني اميرالمؤمنين «ار يو

همان سن با مجتبي امامکه را ایصحنهدوست داشتند هستند، امام مجتبي که پدر

ل یا ود ماس ل ول قض ف لاةالله رس قالالص ولياالناس كالله رس ن تا سد ي ه رب ةصلات كان ظ د طل تهاس ت ا ه ظنناح ن قد ا

ث رحد م و ا ه ا ن كي وح ا لي قالا ذ ك م ل ن ل ـويك نك ل اب ن لن ت ت ار ن فكر ه ل ا ع حت ا ض .حيق «اجته

Page 7: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

7

کردند شروع مي الله حالت رسول همان لحن و با و مبراکرمغعين پي هفت سالگي،

شدند، تا خانه مخفياز ی ا وشهگ در لذا یك روز ؛کنند نزدیك مشاهده خودشان از، به سخنراني

قضایای مسجد ،عين همان ماجرا بيایند و خانه؛به دننبين را اميرالمؤمنين امام مجتبي

ا» .کنند تعریف را دخل قد او فاراد ال وح ع س قد و فا ن ل حسن ها لي ا يه ه ي ل ق علي ت ج وارد مجتبي امام «ر

خانه آمدند ؛ سپس به شنيدند اللهاز زبان رسول وحي را یآمدهتعاليم تازهو شدندمسجد

گشت و طور خاصي بود و این به بازگوکردن برای مادر؛ اما زبانشان نمي کنند شروع خواستند و

ذ »توانند صحبت کنند. دفعه دیدند نمي ن م ه م ا بت فعج مادر ،زهرایفاطمه «ل

مثل ندآمد مي هردفعه که امام مجتبي ؛کردند باین صحنه خيلي تعج از، مجتبي امام

يا» ند!کرد مي بازگو را عين سخنراني پيامبراکرمند و کرد بلبل سخنراني مي ي جب تع ل فقال

فا ماه ا يرا كب ن ن مع از اینکه من ب نکنتعج !ای مادر به مادر عرض کردند؛ مجتبي امام «يس

از مجتبي امام در حقيقت شنود. صدای مرا ميشخص بزرگي .کنم راحت صحبت توانمنمي

خودشان را مخفي . اميرالمؤمنينبودند ادراك کرده را راه باطن هيبت اميرالمؤمنين

سخنوری را جرأت در راحتي وهمين هيبت، لذا معلوم بود؛یشان شکوه ا و نور کرده بودند؛ اما

» بود. کرده سلب امام مجتبي از قفن او قد ت ماع ه از مرا دادن آن بزرگ به سخن من، گوش«فاس

فخرج» است. گرفته مجتبي اماممن از کردن را قدرت صحبت وه کرد فحرف زدن متوق

ی امام، شانفرزند؛ بيرون آمدند پرده یا دیوار پشت از اميرالمؤمنين «فقبل عل

و» زدند. بوسه یشانا بر و گرفتند آغوش در را، مجتبي ر ياوف ايةی لعل ل سان وك بيان قل ماه ا

Page 8: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

8

عان ير دا ي به مادر مجتبي امام ب کردند،تعج وقتي مادر: است روایت دیگری آمده در و 3.«س

زبان من مثل اینکه و قدرت سخنوری من کاسته شد؛ شدسخن من کم ! ای مادر: عرض کردند

در مرا وبزرگي مراقب من است سرورو گویا بزرگواری. است لال شده لکن وا گویيسخن از

. است مجتبي امامکودکي های دوران خاطره بيند. این هم یکي از این لحظه مي

جلد نوزدهوسيصد ی صفحه دوران کودکي آن حضرت روایتي است که در هایهخاطر دیگر از

ونا»نقل کرده است. "المحاسنعيون" روایت را از وسوم بحارالانوار آمده است.چهل ال حسن

مراعل سي ي خیال ح ولش ا ن يتوض س وسالسنکه هردو کم درحاليامام حسين امام حسن و «ي

که درعبور کردند پيرمردی بر سال است(،یك از کمتر امام بزرگوار ي این دوتفاوت سنبودند )

التن» خوب بگيرد. را یشتوانست وضوو نمي گرفتن بود حال وضو فاخذاف ك ن ه ماان تاز ع يق ول م دی واح

وءل ض ال و ن س در ای را نامهسنين طفوليت بودند؛ نمایش که در امام حسن و امام حسين «ت

به دیگری یكهر ویکدیگر با کردن منازعهبه شروع کردند. کردند مقابل این پيرمرد اجرا

حكمافقالا». خوب نيست گفت وضوی تو مي ك ن ي خ االش وي ك ا ننايتوض نابي م دی امام حسن و بعد «اح

م باش؛کح قضاوت کن ونفر بين ما دو ! توگفتند: ای پيرمرد به این پيرمردحسينامام

ئا» گيرد.مي ما بهتر وضو یك ازبگو کدامتو گيریم ومي وضو نفر ما دو از یكهر فتوض امام «

قالا» وضویي گرفتند؛ یكهراباعبدالله مجتبي و ن ث س ناي -: کدامگفتند به پيرمردسپس «ي

ـ» گيرد؟ مي بهتر وضو برادرما دو یك از وءول ض ال و نان س ك مات ـك قالكل ه ین وال له خال جاه ي ذاالش لم

.127 ص ،8 ج سفینةالبحار، می،قمحدث و 2 ص ،3 ج مناقب، شهرآشوب،ابن و 442 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .4

Page 9: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

9

و ن س ي عل يك ن تاب و ن ك ما م آن ال تعل عل قد شفقت ك ما و كت ك ما ب ب ك مايدي ك ما جد ة م در پاسخ پيرمرد 4«.ا

لکن و گرفتيد نيکو وضو بسيار کرد: هردوی شما به این دو بزرگوار عرض، ميتکخواست حدر

از کنونا. بگيرد خوب وضو تواندکه نمي، یعني خودش، کسي است نادان این پيرمرد جاهل و

این اثرر د و توبه کرد شما دو دستبه؛ آموخت وضوگرفتن را زیبا ی درست و شيوهنفر دو شما

شفقتي برکت و ؛دست پيداکرد تصحيح رفتار خودش بود که به اصلاح و شفقت شما برکت و

تان دارید. ت جدام بر که شما

ی صفحه که در وجود دارد یدیگر روایت خاطرات شيرین دوران طفوليت امام مجتبي از

چهارسه، حدود ول روایت مفص است. آمدهالانوار وسوم بحارچهل جلد وهشتوشصتدویست

». مخوان مي نظرمان رامن فقط قسمت مورد ، وصفحه است النب اخذ و عل فوضعه ال حسن

عات ق ه وضعن ي مال و سي عل ال ح ال دو طفل هرحسين امام حسن و که امامدرحالي «ي س عات ق ه

بر را امام حسين سمت راست و را بر حسن امام ؛پيامبراکرم خردسال بودند،

ی». ی خودشان نشاندند سمت چپ شانه الله وخرجعل ول قب رس اميرالمؤمنين «فلح

م »گشتند. ملحق اللهبه رسول و خارج شدند ا و ان ت ب ب اب ه اص ض بع ل ا فقال فع اد احدلی

ا ك لي ب عن كش من به مادر و پدر: کردند عرض به پيامبر مبرغبرخي اصحاب پي «خف ف

فق». شما سبك شود بار تا بدهيد،ن به م ی خودتان را هبچشير دو یکي از! باد فدای شما ض الام

عالله س اكلمكوعر مقامكوفقد ل ا فع یاد م ان توا ب فقالب آخر أ لي كتلقاه ب حدش ض عن كفقالام ا خف ف

.91 ص ،1 ج الابرار،ریاض جزایری، و 344 ص ،4 ج مناقب، آشوب،شهرابن و 419 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .3

Page 10: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

11

كلمكوعر مق عالله س را به من این دو لي که گفت یکي ازبه فرد او مبراکرمغپي «امكفقد

هم شناخت؛ یعني را مقام تو و شنيد خدا کلامت را؛ فرمود: برو، شود شما سبکتر بار تا ،ديبده

کرد: هم عرض . اودیگری رسيد نفر اواز پس دهد. مي خدا هم به تو اجر تت؛ن نيحس ممنونم از

شما تا بار ،ی خودتان را به من بدهيد هاین دو شيربچ یکي از! باد پدرومادرم به فدای شما

؛ختشنا مقامت را شنيد و خدا کلامت را؛ فرمود: بروهم به او پيغمبراکرم. تر شودسبك

ی» اجرت پيش خداست. یعني عل فتلقاه پيامبر با و ندرسيد اميرالمؤمنينسپس «

ب ». ندکرد ملاقات فقال یب م ا و الله ياان ت ول لرس ا فع لاد ب ش احد حت و ك لي ب عن كا ش «خف ف

-ای رسول باد به فدای شما کردند: پدرومادرم عرض به پيغمبر اميرالمؤمنين

شما بار تا، ی خودتان را به من بدهيد هشيربچ ی خودم و هشيربچ این دو کي از! یخدا

». شود ترسبك فقفال تفتالنب ا ل حسن الياا لال حسن ض تم اهل مبراکرمغپي «ب يككت ف

آیا !ای حسن فرمودند: و ی راستشان بودند کردند که روی شانه مجتبي به امام هشان راتوج

ا الفق»؟ رویمي روی کتف پدرت ياجداه والله كت فكل ن اب كت ف ن م ل ا به امام مجتبي «لحب

کتف شما برای من سوگند به خدا! بزرگوارمای جد: کردند عرض مبراکرمغشان پيجد

» از کتف پدرم است. ترداشتنيدوست سي لال ح ال تفتا ا ل ث ض تم هل سي افقالياح «ب يككت ف

ی چپشان شانه، که روی کردند به امام حسين هشان راتوج مبراکرمغپيسپس

»؟ رویمي ی پدرت آیا روی شانه! ای حسين و فرمودند: نشسته بودند ن ا جداه يا الله و ل فقال

ا كت فكلحب ا ن ال حسن كماقالاخ ل للق ول اب كت ف ن ،بزرگوارشان هم به جد امام حسين «م

گویم که مي همان سخني رام! بزرگوار جدای کردند: سوگند به خدا عرض ،پيامبراکرم

Page 11: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

11

تر ازداشتني ی شما برای من حسين دوست که شانه؛ کرد به شما عرضعلي بن حسن

را هردو مبرغپيو نرفتند یكبه این ترتيب هيچاست. ی پدرم اميرالمؤمنين شانه

فا». آوردند ب ا ل ق بل مةما فاط زهرایی فاطمه به خانه اینها را مبراکرمغپي «من ل

فا». آوردند ما ي اي د بي ها فوضعت اتی ت مير له ما خرت اد قد فر حكلو و عا ب ش برای زهرایفاطمه و «او

که اینها . هنگاميدبودن ه کردهتهيو تدارك دیده کمي خرما یا خرماهای ریزیحسنين

سال شروعدخر فزرند این دو گذاشتند وجلوی حسنين خرماها را حضرت زهراآمدند،

فق» .خوشحالي کردن سيرشدن و، کردند به خوردن طر عالله ماالنب آنفاص وقتي این «اق وماال

فقاما». هم کشتي بگيرید باو شوید بلنداکنون فرمودند: مبرغپي خوردند؛ را خرماها، دو

طر ع و هم کشتي بگيرند با شدند تا بلند( حسين امام حسن و امام) حسنين «ال يص

خرجت » زورآزمایي کنند. حاجت هوقد ض بع ف مة کاری برای این لحظه حضرت فاطمه در «افاط

»بودند. از اتاق بيرون رفته ،که داشتند ا فدخلت يق ول و ه و النب عت فسم سي ال ح عل د ش حسن يا يه

ع ه را تشویق امام مجتبي مبراکرمغدیدند پي ؛به اتاق برگشتندکه هنگامي «فاص

حسين یك زور دیگر بياور و ؛بياور دیگر فشار ! یكزودباشیا الله حسن! گویند:ميو کنند مي

يافق»! زمين بزن را ل بالت واع ـاابت ه ع ت شج ا ـذاعل ه اذه : کردند عرض به پدر حضرت زهرا«

ا»؟! کنيدتشجيع مي را عليه حسين حسن شما ؛ب استخيلي جای تعج! پدر ای ع ت شج

ير غ الص عل ير ال كب ؟! زمين بزند کوچکتر را برادرکنيد که مي تحریك تشجيع و بزرگتر را برادر«

اق ولاالفق» ان ضي اماتر عللهاياب نية د ش ـنياحسن وه ع ه فاص سي ياال ح يق ول ئ يل جب يب ذاحب د ش سي ح

Page 12: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

12

. ع ه فاص 5«علال حسن ! دخترکم ایدخترم! ای مودند:فر دخترشان فاطمه به مبراکرمغپي

را زمين او و ببر کارهبيشتری عليه حسين ب زور !ای حسن توراضي نيستي من به حسن بگویم؛

: گوید مي حسين که به اماماست جبرئيل ،دوست منو که این حبيب درحالي بزن؛

امام خاطرات دوران کودکي این هم یکي از؟ زمين بزن حسن را یك زور دیگر بزن و! حسين ای

.مجتبي

-سيوسيصد ی صفحهاز روایاتي مجتبي فضيلت امام در اکنون اما :فضیلت امام مجتبی

الله »: گوید مي يمان‌بن‌حذيفة. خوانموم بحارالانوار بوسچهل جلدی وسه ول رس بي نا جبلی ف

حر نه یی اظ عل و ث مان ع و ر ع و بك ری اب و معه و ه غير او جما]حراء[ و ن م انسعة و ن صار ال و ر ين هاج ال م

ـ ل ه ب ه حاض ث د ي ذي فة وح يث یا کوه دیگری بود، "ءحرا"کوه کنم در کوهي که گمان مي ما «ذاال حد

گروهي از و علي، عثمان ،عمر ،، ابوبکرحضرتهمراه و بودیممبراکرمغپي دنز در

مالك هم بن سن ا ،درکمي بيان حذیفه این حدیث راکه در هنگامي بودند و انصار مهاجر و

ا» حضورداشت. یا ذ عل ب ن ال حسن عل ق بل ی ش وقيم و وءی د نزد در این هنگام که ما در ،«اریه

سمت ي بهآرامش خاصو شکوه ، سنگيني، وقار با علي نب حسن بودیم، پيامبر

الله »ند. آمد پيامبراکرم ول رس ه لي يكانوقالا فنظرا وم يه د ئ يلي یئ جب وول وه ه د ي سد يل

لاع اض ن ل عم وض نف س ن م ر ـوالطاه یه عي ن ة یوق ر ب ط ب ذاس وب به امام مجتبي پيامبراکرم «ه

او را ميکائيل وکند او را راهنمایي ميهرآینه در راه رفتنش جبرئيل فرمودند: نگاه کردند و

.14 ص ،3 ج مدینةالمعاجز، بحرانی، و 337 ص امالی، صدوق، و 862 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .7

Page 13: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

13

فرزند من او ؛کند را محکم مي های اوگام طریقتش در ودهد بخشد و یاری ميمياستحکام

کرده از وجود من نشأت پيدا و من از خودکه معصومي است؛ و طاهر، پاكشخص و است

ی» است. لاع اض ن ل عم ـه» ی من است؛ ی سينه های قفسهمثل یکي از استخوان و «ض ة یوق ر ب ط ذاس

».است دیدگان من نور و ی من نوه او«عي ن وبب اکرم! )پيغمبرپدرم به فدای حسن باد «ه

الله »فرمودند!( ول نفقامرس اوق م قل ب ه جة وم وان تحب يب ان تت فاحت ل ويق ول وه حذیفه «معه

برخاستيم و ،مبراکرمغهم همراه پي ما برخاستند وا از ج مبراکرمغپي گوید: مي

» :ندفرمود مي حسن امامبه مبراکرمغپي ت فاحت و». سيب بهشتي من هستي تو «ان ت

ن تا » .محبوب مني تو «حب يب قل ب ه جة ته قلب راخون " هجةم"ی قلب من هستي )هجهم تو «وم

ا» .جان مني( خلاصه یعني تو گویند؛ مي و ه ب يد یخذ ش نم ن ن و معه پيغمبراکرم و «فمش

هفت سالگي بودند که در امام مجتبيکه )درحالي گرفتند را دست امام مجتبي

و درندا را هفت سالگيسن این ماجرا کمتر از عني حضرت در؛ یازدنيا رفتند غمبرپي

همراه و ،(گرفتند را مجتبي دست امام. کنندرفتار ميبا ایشان گونه این مبراکرمغپي

وحت » م.حرکت کردی مغمبراکرپي همراههم ما و ندراه افتاد به مجتبي امام جلس

ن جلس ل حو ا ل ا ر الله نن ظ ول هم دور ما و نشستند مبراکرمغتا اینکه پي ؛«رس

ل». کردیم نگاه مي را ایشان نشستيم و مبرغپي و ه عن ه و ه ب فع یك غمبرپي «ير

طور یکسره حيران جمال همين و داشتند برنمي مجتبي امام جمالز لحظه چشم ا

ا »ند. بود مجتبي امام اما قال ث ه هن ی د بع يك ون ياس مه د يا این :ندفرمود مبراکرمغپي «اد

ـ» ی الهي است. یافتههدایت از من هدایتگر و بعد (مجتبي )امام ه رب ن م ة ي هد ذا ل ي «ال عالم

Page 14: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

14

». ستا مبرغاز پروردگار جهانيان برای من پي ای هدیه این عن الني نب ي عر و ي ي و ی آثر أ اس

ت ن س چيز اوهمه حالات و، یعني رفتار؛ داد من خبر خواهد آینده از در مجتبي این امام«

کند وفي ميبه مردم معر رام آثار؛ چگونه بودماین است که من بيانگر های آیندهبرای نسل

يتول » د.نمای ت مرا زنده ميسن و ف ی ور ا م ل کارهای مرا يتول ولایت و کارهای خوددر و «فع

ا ». شود مي دارعهده الله ر ه ين ظ ح فير ه لي رحمت خویش را و افکند متعال به او نظر ميخدای«

م». کند مي حال اوشامل ذ ل عر من الله رح يه ل ف ن بر او ك و يه رمن که کسي رحمت خدا بر 6«ف

جهت بزرگداشت من درکردیم، قائل شود؛ وني را که الآن بيانهمين شئ مجتبي برای امام

-من رسول مجتبي امامبزرگداشت با نيکي کند و مجتبي به امام اللهرسول

. این یك روایت بزرگ بدارد. و تکریم کند را الله

حسن»: حضرت فرمود. است مبراکرمغپي هم از روایت دیگر ن ن ه نوام ام من الله 7«حبه احب

هم داریم: حسين به امامشبيه عبارتي است که راجع. حسنم من از من است و حسن از

« سي ح ن یوام سي ح ن روایت شده هم به امام حسنراجع این عبارتشبيه در حقيت 8.«نم

؛ معنا دارد آن صورت ظاهر ؛من است اینکه حسن از اویم. من از من است و حسن ازاست که

ا»در اامایشان هستند؛ ی نوهو نسل پيامبر از امام مجتبيبالأخره ن ه ن حقایق «م

.‌34ص‌العددالقوية،‌المطهر،بنيوسفبنعلىالدينرضى‌حلى،‌و‌‌394ص‌الدرالنظیم،‌تم،حابنيوسف‌شامی،‌و‌‌443ص‌،‌34ج‌بحار،‌مجلسی،‌.6

.176ص بشارةالمصطفی، آملی،طبری و 496 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .1

.14 ص ،8 ج الغمة،کشف اربلی، و 74 ص الزیارات،کامل قولویه،ابن و 811 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .2

Page 15: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

15

ا» عميقي نهفته است. بسيار زیاد و سخنان بسيار من الله یا دوست داردخدا دوست مي «حبه احب

ـ»وجود دارد که: عبارت دیگر احدیثي ب. داردکسي را که حسن را دوست ميبدارد ا ـه مالل به ن ا ح

به بوافاح حسن ! من عاشق حسنم و خدایا: کند عرض مي به خدا مبراکرمغپي 9«حبه امن ح

. دارم دوست مي را او هم مبرغمن پي، دارد دوست مي را حسن هرکه دارم و دوست مي را

به ت»فرمودند: مجتبي به امام مبراکرمغپي باز ل ق یخل ق یاش خ هم ،تو !حسن جان 11.«و

اللهشبيه من رسولت روحيات سيرت و، خلق هم در ی جسماني و پيکره خلقت و در

بهيك ن لم »: است مالك، هم نقل کرده ابن سنهستي. ا اش ول احد الله ب رس ب ن ال حسن ن م

ی از طورهمين نبود. علي نب حسن از اللهتر به رسولشبيه احدی از خلق 11.«عل

» :نداست که به اصحاب فرمود مبراکرمپيا ه س ا ل من ر ين ظ بان ش د ي ]اه س فل ين ظ اب ال جنة ] ل ر

یب ن ال حسن لا پس او ،شودمسرور مي جوانان بهشت سرور دیدن کردن و که از نگاهکسي 12.«عل

بيندازد. نظر علي بن باید به حسن

.146 ص ،4 ج الاخبار،شرح حیون،ابن و 781 ص ،1 ج الغمة،کشف اربلی، و 443 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .9

.797 ص ،1 ج سفینةالبحار، قمی،محدث و 81 ص ،3 ج مناقب، شهرآشوب،ابن و 893 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .14

.348 ص عمدةعیون، بطریق،ابن و 818 ص الوری،اعلام طبرسی، و 7 ص ،8 ج ارشاد، مفید، .11

.18 ص ،3 ج الهداة،اثبات حرعاملی، و 84 ص ،3 ج شهرآشوب،ابن مناقب، و 811 ص الوری،اعلام طبرسی، .18

Page 16: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

16

واال حسن »هم فرمودند: فقامت ،امام حسين امام حسن و درموردمبراکرمغپي سي ل ح

ـ مامان ا اب نان ذان ه باب داش ي ل اوس این دو؛ فرزندان من هستند ،این دو حسن وحسين، .13«ال جنة ه

اهل بهشتند. این دو سرور جوانان امامند ودو

ال لو »فرمودند: مبراکرمغپيهمچنين ال عق كان لكان لا رج صورت یك عقل به اگر 14«حسنل

وم د مجسرخ مجسم، عقل علي بن یعني حسن بود؛ علي بن شد، حسن م ميمجس ،مرد

.هستند خرد و پارچه عقلیك

كا»: خواندیم این روایات راکردیم، بحث مي زهرای به فاطمهراجع هم وقتي لو ن نو س ال ح

ئة[ش یاصا]هي ه مةبل فاط ظم لكانت ، دگردیم ميها مجسهمه خوبي شد، م ميمجس ،حسن اگر 15«ع

به همين حدیث است.قریب آن هم بالاتراست. از بلکه فاطمه؛ بود فاطمه او

جمله: از شد؛ یافت منابع در روایت این مشابه .14

ب نای» .493 ص ،4 ج مناقب، شهرآشوب،ابن و 898 ص ،34 ج بحار، مجلسی، ـا داذان ه ي س باب ل اش .ه «ال جنة

ن ماو» . 66 ص ،1 ج احتجاج، طبرسی، و 816 ص ،41 ج بحار، مجلسی، داا ي س باب ل ش اوال جنة اه م ن مامان ا دال مابع ب يه یا ل ماناوع ب وه ا

ل «قب

ااو» .321 ص امالی، صدوق، و 27 ص ،41 ج بحار، مجلسی، ن م وال حس سي تواب نایفه ماال ح ان ماویاري داه ي س باب ل اش «ال جنة ه

یيق ول » .162 العلوم،عوالم ،اصفهانیبحرانی و 419 ص ،46 ج بحار، مجلسی، عل ن تل مام ا ة وال يف ل یال خ د ـاكاب نوبع مامان ذان ه وا

دا ي س باب ل اش ن عةت س وال جنة ه ل ب م ص ي س ونةئ ماال ح وم ص ن م ومع نام لاقائ م «ال بي ته

ص والائمة:،امیرالمؤمنینمناقبنقبةمنمائةم شاذان،ابن بود: روایت این مشابه .62 ص ،8 ج طین،مالسدفرائ ،جوینیحمویئیدمحمبنابراهیم .13

و و» .146 ل نكال صاال فض كانش نل «ال حس

Page 17: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

17

برایتان بگویم؛ که آن حضرت خود زبان از ي راروایت مجتبي همچنين درمورد فضایل امام

ی»است. الانوار بحار وسومچهل جلدی وسهسيصدوپنجاه ی صفحهدر و ال عر ب ن رو ع قالاان ص

ا يةاب عث عاو یلال ل م عل ب ن احسن ه ر فم يص النن ب ط ي ن ب عدال م ي [اسلعل است روایت شده «]ي

بالای کن که بر امر او به بفرست و علي بن به معاویه گفت: دنبال حسن عاص بن که عمر

به یعني) تنگنا بيفتد شاید درصحبت درنماید؛ سخنرانيو رای مردم صحبت کندو ب منبر برود

ذ فيك ون » .در برابر مردم خراب کند( را مجتبي امام خواست خيال خودش ل ف ب ه ه مان عير م ك

ف لی که خيلي ؛ گيریم عيب ميعلي بن ه حسنای که ما ب عاص گفت: این همان نکتهوعمر «مح

زنيم. مي او سرپشت را يحرف چنين ،نشينيمميکه محفلي هر درو قدرت سخنوری ندارد

ه عثفب» لي فاا ية عاو عده م ن بص هم تشریف فرستاد. حضرت مجتبي دنبال اماممعاویه هم «ال م

ال» را بر روی منبر فرستادند. مجتبي امام آنهاو آوردند ل ع ج قد الشو ل اه ؤساء ر و و «ام ناس

دالله». بودند دهارؤسای شاميان هم آنجا آم وودند ب مردم جمع شده فحم ب ن الله ال حسن صلوات ی عل

ه وأث نعلي ه » .شروع کردند ثنای پروردگار و حمد خدا با صحبت را عليهاللهصلواتعليبنحسن «علي ث

االن قالاي یاس فانال عرفن ي من ر ف ن يع لم ومن ر ع عل ب ن ب فانال حسن طن اال اب الله ول رس ع اب ن بی ل و

س الله ال م ول رس ب ن ت مة یفاط م لاماوا يا س الله وجل م عب د ب ن د حم یم د نب ة ح ال االر ناب ن ير بش

ا ير النذ اب ن انان ن ير ال م اج الس ثناب ن ب ع من ياب ن ل ل عالم ة ب ع ا16""رح من اب ن ان ن س ال و ن ال ج ل ا يث ع «ج

،بحرانی و 62 ص ، 8 ج ، مطینالسفرائد ،جوینیحمویئیدمحمبنابراهیم و 146 ص والائمة:،امیرالمؤمنینمناقبمائةمنقبةمن شاذان،ابن .17

.64 ص : 1 ج ، الحسینمقتل ،خوارزمیخطیب و 718 ص ، المرامغایة

ل ناكاماو» :141 یآیه انبیاء، یسوره به اشاره .16 س لر ةا يرح م ل عال «ل

Page 18: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

18

هرکه مرا !(ای مردم شام! )ثنای خدا فرمودند: ای مردم و از حمد بعد مجتبي امام

، من حسن د،بدانپس شناسد، ا اگر مرا نميام ؛دشناس هستم که مي من همانيکه شناسد، مي

لين تسليم او لين مسلمان واو، خدارسول پسرعم هستم؛ که طالب ابي بن فرزند علي

که ای بود نکته بودند، ای که روی آن دست گذاشته لين نکتهیعني اواست؛ برابر اسلام شده در

ه به امي ط بنيتوس اسلام که ؛یماهاشاره کرد "هایي ازمکتب عاشورادرس" هایبحث درهم قبلا

ای اسلام مسخ شده. بود شده تخریب ل عليه اميرالمؤمنينروز او از لذا آنجا شام رفت و

به نسبت. شاميان وجود معاویه بود در نظر مردم،آن اسلام تبلور که سمبل و؛ آنجا حاکم بود

کردند. ميلعن و سب راو ایشان دادنددشنام ميحضرت به ؛ بودند بدبيناميرالمؤمنين

هم رؤسای قبائل شام؛ مردم شام هستند! رفتند منبر بين این مردم بر مجتبي اماماکنون

، این است؛ که من فرزند گویند به خودشان ميای که راجع لين نکتهاوو !حاضرند

»است. در اسلام آوردنلين شخص او او هستم و اميرالمؤمنين ول رس ب ن ت مة یفاط م و«الله وا

است مبراکرمغجد من پي و)ست ا خداهم دختر رسولعلي بن من حسن مادر

ير ا» .(پيامبر رحمت استکه ال بش ير ا». هستم دهنده من فرزند بشارت «ناب ن النذ من فرزند «ناب ن

». داد مي هشدار کرد و مي پيامبری هستم که انذار الس ن ير اج اناب ن پيامبری هستم من فرزند «ال م

من کرد. نورافشاني مي یك نورافکن نوراني انندم ،دوران جاهليت ظلماني فضای تاریك و در که

کسي هستم که بر من فرزند رحمتي برای جهانيان مبعوث شد. مثابهفرزند کسي هستم که به

ع» مبعوث شد. ،همگي ،هاانسان و هاجن يابفقالم ية او ب ناف ذ خ دی حم طب م الر ت معاویه خواست «نع

به کمي راجع! ای فرزند پيامبر گفت؛ حضرت را روی منبر خراب کند پارازیتي بدهد و

Page 19: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

19

يل ار» برای ما سخنراني کن. وصف خرما ج ت الفق» خراب کند. خجل و خواست حضرت را «اد

و ه تن ف خ يح الر ب ه ال حسن وي طي ه ي ب د واللي ل ه ج ي ن ض یعني ؛هم اصلا ناراحت نشدند مجتبي امام «ال حر

یعني ) را تلقيح مي کندآن باد ؛که خواستي پاسخ معاویه گفتند: خرما را همان منبر درروی

ر معط خنك و اخنکای شب آن ر و پزدمي گرما خرما را (؛کند افشاني ميگرده درخت خرما را

ال حسن » کند.مي اق بل ث ال ه كلم ف ل فرجع های قبليدوباره به صحبت مجتبي امام و «و

اناب ن فقالا» .برگشتند وة ع ال تجاب س الشم اناب ن طاع اناب ن ال م ين ف يع من ل و أ س الر عن اباف ض من الت ناب ن

في ف ال جنة بب ايق رع ل قتح من اب ن ا ن و ال ملائ كة معه شه ریاتل يرة مس ن م ب ع لر ب ن و ن ال مغ ل ل دوباره «ح

واست وةالدعمستجاببرگشتند سراغ توصيف خودشان، که من فرزند کسي هستم که

از پيشگاه خدا که در من فرزند کسي هستم که شفيعي بود، .شداجابت مي کرد،هردعایي مي

بهشت راب . من فرزند کسي هستم که دربودشفاعتش پذیرفته کرد،هر کس شفاعت مي

ملائکه همراه اوکه من فرزند کسي هستم، شود. بهشت دربرابر او باز ميب در کوبد و مي

یك درباید مسافتي که در ی یك ماهي )یعني فاصله در وحلال شد م برای اویغنا؛ جنگيدند

» د.گردیاینگونه نصرت مي افتاد و رعب او در دل دشمنان مي پيشاپيش او، شد( ماه طي مي ث فاك

ـ ه نال كف » ادامه دادند. هااین سخن گونه فراوان ازينهم امام مجتبي و «م ذاالنو ع م يزل ولم

حت ن ياعل ب ه ال لمت عاظ يةم تاریك شد. دادند،که دنيا جلوی چشم معاویه سياه و قدر ادامهآن «او

عر » يك ال حسنو لم الشمن ل اه ن م ر ف ه يع ن ه غير و -نمي را مجتبي که امامکساني و «ام

که درمجلس يانيچه غيرشام و انشامي از چه دانستند،را نميیشان شأن ا عظمت و شناختند و

نزل». شناختند کاملا حضرت را ها،این سخنراني اثر در ،بودند پائين ها هپل سپس حضرت از «ث

Page 20: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

21

اماا » .آمدند ية عاو م كفقالل وان ج ك ن تتر قد ياحسن نتك ونخن ته اافقالال حسن » ... «اكل يفةولس م

س فمن الله ال خل يفة ول رس يرة الله وارب س لب طاعة وجع سعز من لي سال خل يفة ل ن لالس وعط ر ل جو ارب

او و ما ا ن يا ال ذ یخليفه و فرمودند: جلوی جمعيت روکردند به معاویه؛آمدند پائينمنبر از «بات

جهت در و کند عمل مي خدا روش رسول به سيره و است که کسي خدا رسول

ستمگری روش او جور و خليفه کسي نيست که سيره و دارد. طاعت فرمان الهي قدم برمي

جز دنيا چيزیعني هيچ؛ دنياست او ومادرپدر واست را تعطيل کرده سنن پيامبر؛ است

ـ» .دنياست او چيزهمهو شناسدنمي ذ ول اصك ن مل قل يلال ن ه ل كافتمتعم به جمعيت سپس و «ابم

و الله رسول یخليفه؛ پادشاه است ،بينيدکه مي : این معاویه رافرمودند رو کردند و

توانسته ؛ برخورد کرده یك پادشاه با؛ که شاهان قبلي استجانشين پاد. نيست ایشانجانشين

وكا» است. ورآن بهره روزی ازچند و تصاحب کند او قدرت را از ه علي وبق يت ته مل فات ان قطععن ه نقد

عت ه حکومت منقطع ت اینلذ. کند استفاده نمي موقعيت این این معاویه چند روز بيشتر از «تب

نفریني واخروی نه و جاودا کيفر ؛ کهماند مي تبعاتش برای او رود و مي آن تلذ .وکوتاه است

تبو». خواهند کرد ی خلق به او همه بعدها که است یكوتعال اركانكماقالالله ر اد "وا ن لعل ت نةلك ف

ا ل متاع يیو دست معاویه است، قدرتي که در حکومت و فرمودند:مجتبي امام و «17"ح

که )آزمایشي برای معاویه است ؛ قرآن فرمود وتعالي درگونه است که خدای تباركهمان

نزمان سرآمد معي ی کوتاه و یك بهره و( شان دهد که چيستن وجود کثيفش را خودش و

ا ل » است. ه ماب يد عفاو يةم جرأت )شجاعت و د.ادند دست معاویه را نشان مي با مجتبي امامو «او

.111 یآیه انبیاء، یسوره .11

Page 21: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

21

گونه به معاویه خطاب جلوی جمعيت این، دربار معاویه درکه ببينيد؛را مجتبي امام

ق» (!دنکن مي ث ع» مجلس بيرون آمدند. از و برگشتند؛ بعد حضرت بلند شدند«امفان فقالم ية او

الله و و ری ل عم شي ن ا ل ت ارد يما ح تن امر ب ما تن معاویه به ،رفتندمجتبي که اماميهنگام «امر

به خدا گفت:، را داده بود پيشنهاد این کار مجتبي امام عاص که برای خراب کردنوعمر

؛ بياید سخنراني کندکه ؛مرا بخواه او ؛بروم من که ،کردی این امر راکه هنگامي تو !قسم

ماكا» جلوی جمعيت. خراب کردن من در، مگر قصدی نداشتي ايرى نوالله الشام ل اه ن ث ل احدام

ل و حسبی ف حت غير ماقه ال حسن این شاميان احمق،! به خدا سوگند معاویه گفت: سپس «القال

من بزرگتر از را يهيچ شأني کس درو دانستندمثل من بزرگ نمي کس راهيچ مقام ب وسح در

عظمت ی یك پول کرد و هکه مرا سک ؛زد ها رااین حرف تا اینکه حسن ،ئل نبودند معاویه قا

ـ»د. نموآشکار هم خودش را ه رو ع ش قال لءذا و دف ن ه تطاع ي س ل ش ل ه ير ي ضتغ ات و الناس ف ه ه رت ه «اح

و( مجتبي های امامفضيلتیك چيز است )یعني این به معاویه جواب داد: هم عاصوعمر

مخفي کند را مدفون و تواند آنکس نميکه هيچ ؛ی استدیگر های تو حقيقتآلودگي فساد و

برای و است دم مشهورچراکه این حقيقت بين مر !را تغيير دهد تواند آنکس هم نميهيچ و

ع» ی مردم واضح است. همه الله فسكتم لعنه ية چيزی نگفت. معاویه ساکت شد و ،دربرابر و 18«او

عل صل ـه م ـ م الل فرج ل وع دی حم م آل وأ دی حم م

.171 ص ،19 ج البراعة،منهاج خوئی، و 821 ص ،1 ج احتجاج، طبرسی، و 474 ص ،34 ج بحار، مجلسی، .12

Page 22: ِی ِح תߠٝاِ٥ ِـ ِح תߠٝاِالله ِ٢ ِس ِبahlevela.ir/pdf/file neveshtari sokhanan/sire va tarikh/zendegi emam... · يبتجمماما دّلوت رب رظان

22